English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2335 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incite to murder U اغوا کردن برای قتل عمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incited U اغوا کردن
inveigles U اغوا کردن
inveigled U اغوا کردن
inveigle U اغوا کردن
tempted U اغوا کردن
incite U اغوا کردن
wile U اغوا کردن
to lead away U اغوا کردن
seducing U اغوا کردن
incites U اغوا کردن
inciting U اغوا کردن
entice U اغوا کردن
tempt U اغوا کردن
seduce U اغوا کردن
seduces U اغوا کردن
tempts U اغوا کردن
inveigling U اغوا کردن
entices U اغوا کردن
enticed U اغوا کردن
seduced U اغوا کردن
crimps U اغوا کردن گول
crimped U اغوا کردن گول
luring U فریفتن اغوا کردن
lured U فریفتن اغوا کردن
crimp U اغوا کردن گول
lure U فریفتن اغوا کردن
lures U فریفتن اغوا کردن
induced U اغوا کردن مجبور شدن
inducing U اغوا کردن مجبور شدن
induces U اغوا کردن مجبور شدن
induce U اغوا کردن مجبور شدن
to instigate something [negative] U اغوا کردن [کار بدی]
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
gudgeon U اغوا
seduction U اغوا
temptation U اغوا
inveglement U اغوا
inveiglement U اغوا
allurement U اغوا
enticement U اغوا
temptations U اغوا
seducement U اغوا
instigation U اغوا
seductive U اغوا کننده
hustlers U اغوا کننده
seductress U زن اغوا کننده
hustler U اغوا کننده
sophistication U اغوا تحریف
inveigler U اغوا کننده
lothario U اغوا کننده
temptable U قابل اغوا
seduction U دعوی فریب و اغوا
seducement U فریب وسیله اغوا
incitation U وادار سازی اغوا
tempting U اغوا کننده هوس انگیز
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
self induced U اغوا شده توسط نفس خود ایجاد شده در خود فرد
put-up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it U برای کردن ان
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
enabled U تهیه کردن برای
to mumble [away] to oneself U برای خودشان من من کردن
to grub U جستجو کردن [برای]
enable U تهیه کردن برای
to fit with U اماده کردن برای
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
to grub U زیر و رو کردن [برای]
to grub about U زیر و رو کردن [برای]
to grub about U جستجو کردن [برای]
so as to quiet him U برای ارام کردن او
the proper time to do a thing U برای کردن کاری
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
enabling U تهیه کردن برای
enables U تهیه کردن برای
prone to do something آماده کردن برای
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
higgle U برای سودجویی بحث کردن
the right way to do a thing U صحیح برای کردن کاری
gagging U مانع فراهم کردن برای
gags U مانع فراهم کردن برای
to save for retirement U برای بازنشستگی پس انداز کردن
to take pity on any one U برای کسی دلسوزی کردن
gag U مانع فراهم کردن برای
prone to do something آماده برای کردن کاری
mnemonic U برای بار کردن در ثبات A
gagged U مانع فراهم کردن برای
to butter somebody up U برای کسی چاپلوسی کردن
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
to go round U برای همه کفایت کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
tenderizing U برای ترد ونازک کردن ان
tenderizes U برای ترد ونازک کردن ان
tenderize U برای ترد ونازک کردن ان
tenderising U برای ترد ونازک کردن ان
tenderises U برای ترد ونازک کردن ان
tenderised U برای ترد ونازک کردن ان
to schmooze somebody U برای کسی تملق کردن
to butter somebody up U برای کسی تملق کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
to pander to somebody's ego <idiom> U برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody U برای کسی چاپلوسی کردن
warm up <idiom> U گرم کردن (برای بازی)
to underspend [on] U ناکافی خرج کردن [برای]
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
bolster plate U صفحه برای مهار کردن
to make room for a person U جا برای کسی باز کردن
tenderized U برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward [for] U عرضه کردن پاداشی [برای]
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
he has a rage for money U برای گرد کردن پول شهوت
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
zamboni U دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
to butter somebody up U برای کسی چرب زبانی کردن
potential U توانایی انرژی برای کار کردن
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to schmooze somebody U برای کسی چرب زبانی کردن
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
garnishing U رنگ امیزی کردن برای استتار
make a run for it <idiom> U برای نجات جان فرار کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to pair off U جفت کردن [برای کاری یا در جشنی]
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com